جدول جو
جدول جو

معنی ساقی شب - جستجوی لغت در جدول جو

ساقی شب
(یِ شَ)
ماه. (شرفنامۀ منیری) (برهان) (آنندراج) ، صبح. (شرفنامۀ منیری). صبح صادق. (برهان) (آنندراج) ، پیر. مرشد. (شرفنامۀ منیری) (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ)
آتشبازی کردن، منجوقی که به گهوارۀ بچه ها می آویزند و آنرا بازپیچ هم گویند. (فرهنگ شعوری). هر چیزی که جهت بازی کردن کودک به گهواره آویزان کنند. (ناظم الاطباء) :
آید ز باغ بی سرود بازیج
دستت بکراغه ای بر آرد و ز پیچ.
لبیبی (از فرهنگ شعوری).
، گردن بند. گلوبند، زنجیر، تسبیح. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ملک ساقی بگ از امیرزادگان خراسان در قرن نهم بود، امیر علیشیرنوایی ذکراو را در مجلس پنجم تذکرۀ خود آورده است، وی پسر جعفر بخشی بیگ است، در اوان کودکی در شعر فارسی و ترکی استعدادی داشت و در سپاهیگری نیز از متعینین زمان و منظور نظر سلطان حسین بایقرا بود، لیکن بعدها بر آن منوال نماند، او راست:
قلادۀ سگ او کن زه گریبانم
که هر زمان نفتد چاک تا بدامانم،
رجوع به ترجمه مجالس النفائس و لطائف نامه ص 113 ولطائف نامۀ ترجمه حکیم شاه محمد قزوینی ص 285 شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 3هزارگزی جنوب باختری چکنۀ بالا. کوهستانی و هوایش معتدل، آبش از قنات و محصولش غلات است و 94تن سکنه دارد که به زراعت و کرباس بافی میگذرانند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا